تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
ایمن بار
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
دانلود رمان آرام در تنهايي نسخه کامل پي دي اف، اندرويد، آيفون، جاوا

موذی

خانوادگی

دانلود رمان آرام در تنهايي نسخه کامل پي دي اف، اندرويد، آيفون، جاوا

دانلود رمان آرام در تنهايي نسخه کامل پي دي اف، اندرويد، آيفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعي، پليسي، هيجاني 
نويسنده رمان: حديثه اسماعيلي
تعداد صفحات:469

 

خلاصه رمان: داستان ما راجع به يه دختره.دختري بنام آرام.دختر نوزده ساله ي تنها.دختري که پدرش روش شرط بندي ميکنه.توسط پدرش به يه غريبه فروخته ميشه.مادرش رو از دست داده و تنها خواهرش با همسرش از ايران رفته.دختر داستان ما شايد بي پناه و تنهاباشه ولي زرنگ تر ازاون چيزيه که بذاره پدرش زندگيشو تباه کنه.پس دوراه بيشتر نداره.يکي اينکه به دست يه غريبه نامرد بيوفته.يااينکه از زندگيش فرار کنه و پناه ببره به يه غريبه آشنا!!!کدوم راه رو انتخاب ميکنه؟؟؟؟

قسمتي از متن رمان آرام در تنهايي 

آرام که تا اينجا فقط بغض کرده بود سرش را به نشانه منفي تکان داد.دانيال باهمون صدا گفت: تورو گذاشت وسط.عکس تورو گذاشت وسط.ميفهمي؟؟؟؟؟؟رو تو  کرد. آرام با ناباوري به دانيال نگاه کرد.او چه ميگفت؟؟پدرش؟؟؟پدرش روي دخترش شرط بسته بود؟اين امکان نداشت. چند لحظه براي درک شرايط نياز داشت. پس از دقايقي آرام با بغضو ناباوري تک خنده اي کردو گفت:
چي؟؟؟؟بابام چيکار کرده؟؟؟؟ بابات.روي تو.شرط بست.

عکس تورو گذاشت وسط و تورو به جلاي باخت!تموم شدي!تو ديگه دختر اون نيستي!بايد بري بشي کلفت جلالي. آرام همچنان متعجب بود!گوش هايش نميشنيد اما وقتي عصبانيت و لب هاي دانيال را که مدام تکان ميخوردند و ميخواستند چيزي را به او بفهمانند باور کرد!روي زمين زانو زد.بغضش ترکيد و اشکي از گوشه چشمش پايين ريخت.او پدرش بود!تنها فرد در زندگي اش بود.چگونه توانست چنين کاري با او و آينده اش بکند؟؟؟؟؟؟اشک هايش کمکم به هق هق تبديل شد.

دانيال جلوي پايش زانو زدو اورا نگاه کرد و گفت: آرام خواهر گلم…عزيز دلم…ما ازبچگي باهم بزرگ شديم.من پيشتم نميذارم به دست اون گرگ هاي بي صفت بيوفتي!نميذارم دست جلاي بهت برسه. آرام ميان هقهقش گفت:
اون حـ…حق.. نداشت.حق نداشت با زندگي من با…ززي کنه…….اون منو…فروخت.بهخودش را از کنار دانيال بيرون کشيد و با ناباوري گفت: به نوشسدني به پنجاه تا تيکه کاغذ؟؟؟آره!!!؟؟؟ دانيال سرش را تکان داد و بعد گفت: آرام.آرام پاشو.االن ميرسن!برسن بدبخت ميشيم. پاشو…پاشو

منبع : https://baghstore.info/%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%a2%d8%b1%d8%a7%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%aa%d9%86%d9%87%d8%a7%db%8c%db%8c/

 

https://www.viki.com/users/harrisbains1_758/about

https://visual.ly/users/harrisbains1/portfolio

http://www.wikidot.com/user:info/harris-bains

https://infogram.com/untitled-chart-1ho16vowzvoox4n?live

https://slides.com/harrisbains1

https://500px.com/p/harrisbains1?view=photos

https://logopond.com/HarrisBains1/profile/559848/?filter=&page=

https://qiita.com/HarrisBains1

https://cplusplus.com/user/HarrisBains1/

https://8tracks.com/harrisbains1

https://weheartit.com/HarrisBains1

https://www.authorstream.com/HarrisBains1/

https://www.pearltrees.com/harrisbains1

https://www.veoh.com/myprofile

 

 

 

 

موضوع :
برچسب ها : دانلود,رمان,آرام,در,تنهایی,نسخه,کامل,پی,دی,اف،,اندروید،,آیفون،,جاوا,,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در دوشنبه 21 شهريور 1401ساعت 20:43 توسط دانا | تعداد بازديد : 123 | |